یکی از مهم ترین مباحث در علوم سیاسی، روش و الگوی حکومت دولت بر مردم است؛ در این نوشتار قصد داریم بصورت خلاصه انواع حکومت سیاسی در جهان مدرن و معاصر را معرفی کنیم:
دموکراسی
واژه دموکراسی از یونانی گرفته شده و به معنای «حکومت مردم» است. دموکراسی یک نوع نظام سیاسی است که در آن شهروندان به طور مستقیم یا غیرمستقیم خود را اداره می کنند. دموکراسی مستقیم یعنی نظرخواستن مستقیم از همه مردم درباره مسائل حکومتی. دموکراسی غیرمستقیم (به آن دموکراسی نمایندگی هم گفته می شود) یعنی مردم با رای خود نمایندگانی انتخاب کنند و تصمیم گیری درباره مسائل حکومتی را به آنها واگذار کنند.
دموکراسی مستقیم تقریبا غیرممکن است؛ بنظر می رسد اینکه تمامی مردم را در تمامی مسائل کلان صاحب نظر بدانیم حتی ممکن است خطرناک نیز باشد. در دموکراسی نمایندگی نیز انتظار می رود نمایندگان افرادی باشند که استعدادها، مهارت ها و دانش مناسب برای انجام این کار را داشته باشند.
ویژگی بارز دموکراسی نمایندگی، رای دادن در انتخابات است اما آزادی مردم در نظام های دموکراتیک به همینجا ختم نمی شود و مردم در این نظام ها علاوه بر برخورداری از حق رای عموماً از آزادی بیشتری نسبت به سایر انواع دولت ها برخوردارند.
سلطنت
سلطنت یک نظام سیاسی است که در آن قدرت در یک خانواده واحد است که از نسلی به نسل دیگر حکومت می کند. قدرتی که خانواده از آن برخوردار است، اقتدار سنتی است و بسیاری از پادشاهان به این دلیل احترام می گذارند که رعایا این نوع اقتدار را به آنها می دهند. با این حال سایر پادشاهان احترام را از طریق قدرت خودسرانه و حتی ترور به دست آورده اند.
در سلطنت مهم ترین عامل برتری حاکم «نژاد» اوست.
سلطنت مطلقه حکومتی است که در آن خاندان سلطنتی مدعی حق الهی برای حکومت هستند. سلطنت مطلقه هم در دوران باستان (مثلاً مصر) و هم در قرون وسطی (مثلاً انگلستان و چین) رایج بود. در حقیقت، قدرت بسیاری از پادشاهان مطلقه، مطلق نبود، زیرا پادشاهان و ملکهها باید نیازها و خواستههای دیگر احزاب قدرتمند، از جمله روحانیون و اشراف را در نظر داشته باشند. با گذشت زمان، سلطنت مطلقه جای خود را به سلطنت مشروطه داد.
در سلطنت مشروطه خانواده سلطنتی نقشی نمادین و تشریفاتی ایفا می کنند و از قدرت واقعی اندکی برخوردارند. در عوض، شاخههای مجریه و مقننه کشور را اداره میکنند، حتی اگر خانواده سلطنتی همچنان از تحسین و احترام برخوردار شوند. سلطنت مشروطه امروزه در چندین کشور از جمله دانمارک، انگلستان، نروژ، اسپانیا و سوئد وجود دارد.
الیگارشی
قدرت در یک الیگارشی در اختیار یک گروه کوچک و نخبه است. برخلاف نظام سلطنتی، معیار برتری حاکمان شایستگی و نخبگی است. بلکه ممکن است به دلیل قدرت نظامی، قدرت اقتصادی یا شرایط مشابه به مناصب قدرت دست پیدا کنند. در واقع این معنا از «نخبگی» معنایی عام است که ممکن است حتی شامل مافیای تولید سلاح نیز بشود!!!
در پاسخ به این سوال که کدام کشور در حال حاضر نظام الیگارشی دارد باید گفت به ندرت جامعه ای آشکارا خود را به عنوان یک الیگارشی معرفی می کند. به طور کلی، این کلمه دارای مفاهیم منفی است و تصورات گروهی فاسد را القا می کند که اعضای آن برای حفظ موقعیت ممتاز خود تصمیمات سیاسی ناعادلانه ای می گیرند. بسیاری از کشورهای مدرن که ادعای دموکراسی دارند واقعاً الیگارشی هستند.
استبداد (توتالیتاریسم)
استبداد یعنی حکومت کسی که زور دارد! نظام استبدادی به نظام سیاسی اطلاق میشود که در آن یک فرد یا گروهی از افراد قدرت را در دست دارند، مشارکت مردمی در حکومت را محدود یا ممنوع میکنند، و مخالفان را سرکوب می نمایند. توتالیتاریسم به نظام های سیاسی اطلاق میشود که تمام ویژگیهای استبداد را در بر میگیرد، اما حتی سرکوبگرتر هستند زیرا سعی میکنند همه جنبههای زندگی و ثروت شهروندان را تنظیم و کنترل کنند. افراد می توانند به دلیل انحراف از رویه های قابل قبول زندانی شوند یا حتی در صورت مخالفت با ملایم ترین شیوه ها ممکن است کشته شوند.
کمونیسم
کمونیسم یعنی حکومت یک حزب اقتدارگرا. در این نظام هیچ حزب رقیبی اجازه شکل گیری نخواهد داشت.
دولت های کمونیستی با الهام از کارل مارکس فیلسوف آلمانی، مالکیت خصوصی و اقتصاد مبتنی بر سود را با مالکیت عمومی و اقتصاد مبتنی بر برابری جایگزین می کنند. اکثر کشورهای کمونیستی مدرن ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم را پذیرفته اند، یک ایدئولوژی کمونیستی مبتنی بر دکترین مارکس و ولادیمیر لنین انقلابی و سیاستمدار روسی. کشورهایی که حاکمیت تک حزبی و مارکسیست لنینیستی را حفظ کردند عبارتند از: کوبا، لائوس، ویتنام و جمهوری خلق چین.
سوسیالیسم
سوسیالیسم نظامی است که همکاری را به جای رقابت بین شهروندان تشویق می کند. شهروندان به طور جمعی مالک ابزار تولید و توزیع کالاها و خدمات هستند، در حالی که یک دولت متمرکز آن را مدیریت می کند. هر فردی با توجه به نیاز و توانایی خود از سیستم بهره می برد و به آن کمک می کند.
نظام سوسیالیستی ممکن است در هدف شباهت زیادی به نظام کمونیستی داشته باشد اما در روش حکومت، اصراری بر انحصار در تشکیل حزب ندارد.
سوسیالیسم سنگ بنای کشورهای اسکاندیناوی دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و سوئد است. همه آنها به سیاستهای سوسیالیستی پایبند هستند که سرمایهداری بازار آزاد را با کارهای عمومی گسترده، از جمله مراقبتهای بهداشتی رایگان، آموزش رایگان، یک دولت رفاه جامع، و درصد بالایی از کارگران اتحادیهای ترکیب میکند. این رویکرد اساساً ماهیت جمعی کمونیسم را با مالکیت خصوصی و رقابت پذیری سرمایه داری ترکیب می کند.